کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : کمیل کاشانی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : مثنوی    

مولای جود، حضرت ابن‌الرضا سلام           ای آشـنـای هــر دل درد آشـنـا ســلام

بـاب الـمـراد من درِ دولـت‌سـرای تـو           بسته دلـم دخـیل به لطف و عطای تو


هر قـفـل با کـلـید تو وا می‌شود جواد           سنگ از اشـارۀ تو طلا می‌شود جواد

تـو آمـدی مـسـیـر ولایت بـقـا گـرفـت           افـتاده بود از نَـفـَس و با تو پا گـرفت

چشم زمان به علم و کمال تو خیره شد           در ذهن دهر، گوشه‌ای از آن ذخیره شد

تـو امــتـداد نــور، جــواد الائــمــه‌ای           سرچـشمـۀ حـضـور، جـواد الائـمه‌ای

تا کاظمینِ تو دل من پَـر گـرفته است           بر غربت تو زمزمه از سَر گرفته است

با تو چه کـرد هـمـسر نـامـهـربـان تو           آمد به لـب ز بـازی تـقـدیـر، جـان تو

دَر بسته بود حجره و تو دست و پا زدی           می‌سوختی و مادر خود را صدا زدی

ارث عطش ز خون خدا شد نصیب تو           پـایـان گـرفت قـصـۀ عـمر عجیب تو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کف می‌زدنـد بـر غـم بـی‌انـتـهـای تو           نـشـنـید گـوش هیچ کسی نـالـه‌های تو

فریاد می‌زدی جگـرم سوخت آب آب           لبخـنـد مـی‌زدنـد و نـیـامد جـواب آب

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

بـارانـی‌ام امـشـب، هـوای گـریه دارم            مـانـنـد چـشـم بـی‌قــرارت بـی‌قــرارم

امشب عزادار است خورشید خراسان            از مـاتـمـت عـالـم شده شـام غـریـبـان


دنـیـا بـرایت داغ بـی‌انـدازه‌ای داشـت            هر روز آقا غـصه‌های تازه‌ای داشت

از کـودکی داغ یـتـیـمـی را چـشـیـدی            وقتی کـفـن بر صورت بـابـا کـشـیدی

ابـری‌ست چـشـمـت مثـل آفـاق مـدینه            آتــش گـرفـتـه قـلـبـت از داغ مـدیــنـه

در چـشـم‌هـایت حـسـرتی بسیار مانده            گـویـا دلـت بـیـن در و دیــوار مـانـده

شوق سفر می‌بارد از چـشمان خیست            شد قـطـره‌هـای اشک تو تنها انـیـست

از این زمـانه سهـم تو شد بی‌شکـیـبی            سخت است بین خانه خود هم غـریبی

از این قفس حالا دگر وقت رهایی‌ست            سـهـم حـسـیـنی‌ها بـلایی کربلایی‌ست

آقا تو می‌دانی عـطش با لب چه کرده            آن مشک پـاره با دل زینب چه کـرده

داری خبر از عصر عاشورا به خوبی            از بی‌کسی، از تشنگی، از پای کوبی

اینجـا ولـی آتـش نـسـوزانـده پـری را            اینجا کـسی سـیـلی نـزد نـیـلـوفری را

اینجـا بـیـابـان نیـست، اینجا تـل ندارد            صد شـکـر اینجا گـودی مـقـتـل ندارد

اینجا کسی در دست خود خنجر ندارد            اینجـا کسی کـاری به انگـشـتـر ندارد

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : حمید رضازاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

چشمه جود و سخا چشم ترش می‌سوزد            آتش افتاده به جان و جگـرش می‌سوزد

زنی از نسل شقاوت زده خنجر از پشت            زخم کاریست، که پا تا به سرش می‌سوزد


چون پرستوی اسیری که شکسته بالش            گوشۀ حجـره غـریـبانه پـرش می‌سوزد

مـیـوه بـاغ رضــا از سـر شـاخ افـتـاده            بـاغـبان کو که بـبـیـند ثـمرش می‌سوزد

شعـلـه‌ور شد دل آفـاق از آن آتـش و آه            آسـمـان دید که قـلـب قـمـرش می‌سوزد

شده بی‌تـاب دل کـوثـر و طاهـا از درد            شعـله افـتاده به دریـا گُهـرش می‌سوزد

سوخت از داغ مدینه همه عمرش که چرا            خـانه فـاطـمـه دیـوار و درش می‌سوزد

از تب زهر چنان سوخت دل و جان جواد            عرش با لوح و قلم از خبرش می‌سوزد

یـاس بـسـتـان غـریب الغـربا پـرپـر شد            در بهاری که چنین خشک و ترش می‌سوزد

آسـمـان گـریـه بر احوال یتـیـمـش دارد            پدری محتضر است و پسرش می‌سوزد

عـالـمی منـتـظـر دسـت عـدالـت مـانـده            سـال‌ها از غـم او مـنـتـظرش می‌سوزد

شده پـژمـرده دل سرخ "شقایق" از غـم            هر شب از دوری او تا سحرش می‌سوزد

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نسیمِ عشقِ عطرآگینِ بابا حسرتِ جانت           ربوده از کفَت صبر و قرار از جانِ جانانت

سیاهی می‌رود چشمت به زردی چهرۀ ماهت           که خونابِ جگر را شسته اشکِ چشمِ گریانت


نمی‌دانیم با آن زن چگونه عمر سر کردی           نمک از سفره‌ات خورد و شکست امّا نمکدانت

زنی که بـاید آرامِ دلِ غـمـدیـده‌ات باشـد           ولی با زهرِ کین انداخت آتش در گلستانت

پدر در جنتِ طوس و پسر در غربتِ بغداد           نداری محرمی دستی کشد بر زخمِ پنهانت

به آتش می‌کشد دل را دمادم آهِ جانسوزت           به گوشِ جان چو می‌آید صدای صوتِ قرآنت

دلم امشب ز داغت بی‌نهایت روضه می‌خواهد           تو غرقِ زهرِ جانکاه و من امّا دردِ هجرانت

از آن وقتی که زهرِ کین به جانت کارگر گشته           به سمتِ مشهدِ بابا تو بستی پلکِ چشمانت

اَباالهادی! تو هم ای‌کاش چون اکبر به بالینت           پدر می‌زد گلِ بوسه بر آن زخمِ فراوانت

غریب و بی‌کس و تنها میانِ حجره می‌نالی           نپـرسـیده کسی آخر از احوالِ پـریشانت

به یادِ کربلا جانت یقیناً مثلِ زهرا سوخت           صدای درد می‌آید چنان از بیت‌الاحزانت

خدا را شکر باز آقا! تو را غسل و کفن کردند           چو جدّت زیرِ سُمِ کین، نداده کس به جولانت

دِگر اکبر به خاک و خون دِگر اصغر در آغوشت           رقـیه در پیِ رأست نرفـته شامِ ویـرانت

اگر مثلِ حسن جدت تو را هم زهرِ کین دادند           ندیده لااقل خواهر که خون پُر گشته دامانت

علی موسیَ الرضا آقا! تویی صاحب عزا امشب           که شورِ روضه بر پا گشت از سمتِ خراسانت

به روزِ حشر چون دلها همه در بُهت و حیرانند           ببخشا عاشقانت را از آن دریای احسانت!

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

درونِ حجره در خونت به خود از درد می پیچی           برونِ حجره پاکوبان و دست افشان و خندانت

دریغا! در کنارِ تو نبوده یار و غمخواری           به گوشت می‌رسد هر دم فقط شادیِ عدوانت

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دوباره ماتمی در قلب خاص و عام افتاده            اگـر شـال عـزا بر شـانـهٔ اسـلام افـتاده

زنی در قالب همسر دوباره شر به پا کرده            شبیه جعده در ذهـنش خیالی خام افتاده


نشانده نقشه‌های شوم را در چشم‌های خود            جواد إبن رضا در چنگ مکری تام افتاده

چه برّنده‌ست شمشیرِ زبانِ نحسِ أمّ الفضل            کـلامش باز هم در ورطهٔ دشـنام افتاده

نفس می‌سوزد از زهرِ هلاهل؛ جایِ قدری آب            زمین خورده! جوانی تشنه و ناکام افتاده

گلویش شعله‌ور در آتش و از کنج لب‌هایش            عطش جاری‌ست و دریا کنار جام افتاده

به سختی گام برمی‌دارد و از لرزش بسیار            عبا از شانه‌اش بی‌تاب در هر گام افتاده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به سختی در میان هلهله مظلوم جان داده            چه تنها کنج حجـره پیکـری آرام افتاده

تنش در زیر سمّ اسب‌هایِ سخت جولان نه            به زیر تابشِ خورشید، روی بام افتاده!

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در کوچه بود جسم امام جوان، جـواد؟            یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد

ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر            بس اُمّ‌فَـضل داشت به اِبن‌الـرّضا عِناد


این جـسم سبـز بوی گـل سرخ می‌دهد            دست که داد دسته‌گـل فـاطـمی به باد؟

شد کوچه‌های شهر پر از عطر و بوی گل            گـویی فـتاده بـاغ گـلی روی دوش بـاد

گه نـام بـاب بـرد و گـهی آب آب کرد            لب‌تـشنه داد جان و جـوابش کسی نداد

آن کس که اَنُفس از نَفس او نَفس گرفت            زد همچنان نفس نفـس و از نفـس فتاد

: امتیاز

مدح و شهادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد میرصفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن قالب شعر : غزل

شکـسـته‌اند قـلم‌ها و بـسـتـه‌اند دهـان‌ها            نـشـسـته‌اند قـدم‌ها و خـسـته‌اند تـوان‌ها

نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن            چه ساکن‌اند زمان‌ها، چه الکن‌اند زبان‌ها


چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است            که شرح عمر کمت نیست در توان بیان‌ها

کم از شکوه تو گـفـتـند راویان احادیث            نشـسـته داغ عـظیـمی میان سیـنۀ آن‌ها

کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو            کشیده خط سیاهی به دور خط و نشان‌ها

یکی‌ست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو            چـشیده است بلاها و دیده است زیان‌ها

تویی که مرجع حلُ‌المسائل است نگاهت            به ما نگـاه بـیـنداز در هجـوم گـمـان‌ها

همیشه قصۀ تو می‌خورد گریز به گودال            درست لحـظۀ آخر بـریده است امان‌ها

رضا شده‌ست علی‌اکبر و شدی تو حسینش            عوض شده‌ست فقط جای پیرها و جوان‌ها

دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد            پُر از عریضۀ حاجت شبیه نامه‌رسان‌ها

غـریب‌زاده! قـریبِ به اتـفـاق سپـردنـد            که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوان‌ها!

: امتیاز

مدح و منقبت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

سحر نوید دهد، صبحِ نور نزدیک است            زمان غم به سر آمد، سرور نزدیک است

شفق زده‌ست ز مشرق، فروغ صبح امید            دهید مژده که روز ظهور نزدیک است


گذشته موسِیِ عـمران از آن سوی دریا            بگو به لشکر فرعون، گور نزدیک است

حجـاب‌ها ز میان رَخـت بـسـتـه‌اند همه            الا که لحظۀ فیض حضور نزدیک است

رسد ز سـیـنـۀ سَـیـنـا نـدا به اوج فـلک            که پای موسِیِ عمران به طور نزدیک است

چـگــونه از حــرم یـار دور افـتـادیـد!؟            برای اهل دل، این راه دور نزدیک است

طــلایـــه‌دار عــدالــت ز راه مــی‌آیـــد            زوال سلطنت ظلم و زور نزدیک است

ظهـور یـوسف زهـرا قـیامت کـبراست            یقین کـنید که روز نـشور نزدیک است

: امتیاز

مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : توسل وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : غزل

آدیـنـه‌هـا من بـا تو حـال بـهـتری دارم            در آسـمـان عـاشـقـی بـال و پری دارم

سر می‌شود عُـمرم میان جـمع نوکرها            شکرخدا در بین این سرها، سَری دارم


والعصر، من بی‌تو اسـیر رنج خُسرانم            آقـا مگـر جـز تو پـنـاه دیگـری دارم؟!

نام تو می‌آیـد هـوای شهـر بـارانی‌ست            یاد تو هـسـتم من اگر چـشم تـری دارم

چشمان نرگس خیره مانده تا که برگردی            در دست‌های خـسـته یاس پرپری دارم

این هفته مشهد یا که قم رفتی، دعایم کن            با نرخ جان خود دعـایت را خـریدارم

این روزهای بی‌شما خیری نخواهد داشت            این جمعه‌ها بی‌تو غـم ویرانگری دارم

سجـاده‌ای داری که عـطـر کربلا دارد            هر کس تو را دارد، رضایت از رضا دارد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مثنوی

از تب زهـرِ نـفـس‌گـیر، تنت می‌لرزد            همچـنان مـار گـزیـده، بدنت می‌لـرزد

چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!            چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!


رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده            مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده

شـمـس نـورانی افـلاک، زمین افـتادی            باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی

بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است            تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است

به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی            یاد مادر، به در حجرۀ خود خیره شدی

عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای            رو به قبله شده‌ای، قـبلۀ عالم، ای وای

خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده            فرش‌های کف این حجره چرا جمع شده؟!

نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است            کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است

خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد            انـدکی صبـر کن آقا که جـوادت برسد

غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد            تشنه‌ای؟ زود به دستت قـدحی آب دهد

بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند            پنجـۀ شـمر لعـین شانه به مـویت نزند

حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت            خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت

دم آخـر احـدی دست به خـنجـر نَـبـَرد            بین این حجـره کسی پیـرهنت را ندرد

داغدار غم جدت شده‌ای؟ نیست عجیب            بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیه‌السلام ( زیارت مخصوصه حضرت)

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خاک بودم سال‌ها از شـوق گـلدان شما            در دل من بار خـواهـد داد احـسان شما

هرچه را آموختم از کودکی، نام تو بود            یا رضـا گـفـته فـقـط طفل دبـستان شما


جای درس‌ ومشق‌خواندن، گنبدت را می‌کِشم            دفتر من پُر شد از عکسِ شبـستان شما

اعتکاف مشهد ما از شروط بندگی‌ست            من تـمام عُـمـر را هـستم مـسلـمان شما

آمدم ای شاه، یادش خوش! روانش شاد باد!            هر که بوده از ازل روزی غزلخوان شما

مهربانی، خصلت خدمتگزار کوی توست            ای به قـربـان لب خـنـدان دربـان شـمـا

دردهای ایل خود را جـمع کـردم، آمدم            دربـه‌در افـتـاده‌ام دنـبـال درمــان شـمـا

هفت‌پُشت من نمک‌پـرودۀ این سفـره‌اند            آن‌قَدَر نان خوردم از دستِ پدرجان شما!

یک طرف معصومه‌خانم، یک‌طرف سلطان‌طوس            در حقیقت نامِ این خاک است: ایران شما!

نوکر بی‌دست و پا آیا به دردت می‌خورد؟!            آمدم تا بـسـپـرم خود را به دسـتان شما

ای امام مهـربانم! دوسـتت دارم، ز جان            دوستت دارم، قسم هم می‌خورم، جان شما!

روز محشر، خنده‌اش را فاطمه تضمین کُند            هرکسی که چشم‌هایش گشته گریان شما

بین صحن تو، خودم را در نجف حس می‌کنم            هو کشیدم "یا علی" را رو به ایوان شما

هرچه دارم را بگیر و کـربـلایم را بده            یا علی‌موسَی‌الرِّضا! دستم به دامان شما

رفـته رفـته دارد ایّـام مـحـرم مـی‌رسـد            آه! مـی‌آیـد هـمـان مـاهِ پــریـشـان شـمـا

حرمله، خولی، سنان، اَخنَس، عقب‌تر می‌روند            شمر تنهـا می‌شود با جدّ عـطشـان شما

عمه‌جانت همسفر شد با سنانِ پستِ مست            وای از اهل حرم، وای از عزیزان شما

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر شأن اهل بیت و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

آی سلطان! دوستت دارم، مرا باور بکن            دوستت دارم، قسم هم می‌خورم، جان شما!

مدح و منقبت حضرت امام رضا علیه‌السلام ( زیارت مخصوصه حضرت)

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

گـفتم نمانده است مرا راه پیش و پس            آزاد کن کـبوتر خود را از این قـفـس

بیـمـاری فـراق بـرایـم بـس است بس            لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس


سلطان نظر به اشک من و ناله‌ام نمود

دعـوت به میـهـمـانی هر ساله‌ام نمود

اینجا برای من، من بیچاره جا که هست            باشد مریض می‌شوم اصلا شفا که هست

گم می‌شوم میان حرم، آشنا که هست            اصلا چه احتیاج به مردم؟ رضا که هست

زائـر چرا به غـیر رضـا آرزو کـنـد
با آبروست
هر که به این خانه رو کند

بایـد که این جـهـان شـود آمـادۀ فـرج            هـیهـات اگر به شـانه گـذاریم بار کج

هرچند بسته بر فقرا طوف و راه حج            باز است تـا ابـد حـرم ثـامـن الحـجـج

باید هـمیشه روی به دارالـشـفـا کـنـیم
هیهات
اگر که تکیه به غیر رضا کنیم

سـلـطـان سـلام بـاز به پـابـوس آمـدم            هر جور شد به عشق تو تا طوس آمدم

امـسـال هم زیـارت مخـصـوص آمدم            اما بـبـیـن که با غـم و افـسـوس آمـدم

غرق غـم است قـلبم و ناجور می‌زند
دست خودم
که نیست دلم شور می‌زند

امـسـال هـم خـدا کـنـد آدم کـنـی مـرا            نذر عـزا و تکـیـه و پرچـم کـنی مرا

نامحرمم مگر که تو محـرم کنی مرا            خـرج عـزای مـاه مـحـرم کـنـی مـرا

جـان جــواد روزی اشـک مــرا بــده
من
الـتـمـاس می‌کـنـمـت کــربـلا بـده

کم کـم ز راه می‌رسـد آقـای بـی‌کـفـن            ما را به قـافـلـه بـرسـان یا ابا لحـسـن

دلتنگ روضه‌ایم و پـریـشان سوخـتن            دلتنگ گـریه بر غـم آن پـاره‌پـاره تن

مـا از قــدیــم نــوکـرتـانـیـم یـا رضـا
محـرومـمان مکـن،
نگـرانـیم یا رضا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده شاعر محترم است اما با عنایت به  اینکه این شعر مخصوص آن سالی که حج بسته شده بود سروده شده است برای اینکه در سال های دیگر نیز قابل استفاده باشد پیشنها می کنیم بیت درج شده در متن شعر رو جایگزین بیت زیر بفرمائید

هرچـند بـسـتـه است غریبانه راه حج            باز است تـا ابـد حـرم ثـامـن الحـجـج

مدح و منقبت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید محمدجواد شرافت نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حـسّـی زلال داری و حـالـی زلال‌تر            چشمان تو شده‌ست از این حسّ و حال، تر

آری به خاک‌بـوسی کـوثر نشـسته‌ای            اشـکی بـریـز از دل زمـزم زلال‌تـر


آئـیـنـۀ نـگــاه تـو تـصـدیـق مـی‌کـنـد            در روشـنی نـدیـده از او بی‌مـثـال‌تر

لطفش به مرز معجزه نزدیک‌تر شده‌ست            هـر قـدر آرزوی تـو بـوده مـحـال‌تر

دستان گرم او شده پاسخ‌ترین جواب            وقتی که دست توست ز پرسش، سؤال‌تر

پَـر می‌زنـد دلـم بـه هـوای زیـارتـش            هر روز خسته‌حال‌ترم، خسته‌حال‌تر

خود را کبوتر حرمش فرض می‌کنم            هرگز ندیـده‌ام ز خودم خوش‌خیال‌تر

من نیز می‌روم که ببینم به چشم خود            حـسّـی زلال دارم و حـالـی زلال‌تـر

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محبوبه بزم‌آرا نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چـشمم به هـیچ پنجـره رغـبت نمی‌کند            جز با ضریح پاک تو صحبت نمی‌کند

شـایـد هـنـوز بـنـدۀ خـاکـم که گـنـبـدت            من را به آسـتـان تو دعـوت نـمی‌کـنـد


مولا نگـو که این پر و بال شکـسته را            بـاران مـرهـم تـو شـفـاعـت نـمـی‌کـنـد

دیـگـر کـبـوتـر دل مـن آب و دانـه را            جـز با کـبـوتـران تو قـسـمـت نمی‌کـند

آخـر بـدون مــرحـمـت چـشـم‌هـای تـو            این خـسـته را خـدا هم اجـابت نمی‌کند

خـوانـدی مرا، وگـرنه بدون اشـاره‌ات            قـلـبـم چـنـین هـوای زیـارت نـمی‌کـنـد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : علی گلی حسین‌آبادی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی            کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی

کیستم؟ عرض سلامم، بال در بالِ نسیم            می‌کشد آن‌که مرا هر صبح تا مشهد تویی


صبح مشهد زندگی تازه‌ای در من دمید            حس شیرینی که در خود زندگی دارد تویی

ای نـگـاه لـطـف تو بـی‌ابـتـدا بی‌انـتـهـا            من چه می‌فهمم، گمانم معنی سرمد تویی

یا امان الخـائـفـیـن! آیا امـانـم می‌دهی؟            آن‌که نگذارد تفاوت بین خوب و بد تویی

آمدم از خـویش تا تو ای نگـاه بی‌کران            سیر من سیر الی‌الله است تا مقصد تویی

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حیدر منصوری نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من كـیـسـتـم؟ کـبـوتـر بـی‌آشـیـانـه‌ات            محـتاج دست‌هـای تو و آب و دانه‌ات

نامـت بـلـنـد مثـل غـزل‌هـای آسـمـان            هشت‌ آسمان نشـسته به ایوان خانه‌ات


از کـوچه‌بـاغ‌هـای نـشـابـور رد شدی            با کوله‌باری از غم غربت به شانه‌ات

دل در مدینه عـاشق روی تو شد ولی            از کـوچه‌های طـوس گرفـتم نشانه‌ات

دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار            امشب دلـم عـجـیب گـرفـته بهـانـه‌ات

: امتیاز

مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه‌السلام و استقبال از ماه محرم

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : مربع ترکیب

مـسـیـر نــور در اوج رهـایـی            رسـیـده تـا افــق‌هـای جــدایـی
شـنـیـده شـد صـدای آشـنــایـی            ز اطـراف حــریـم کــبـریـایـی


نــدا آمـد: الا یـا اهـل الـعــالــم
چهـل شب مـانده تا ماه محـرم

شراب سرخ با پیـمانه‌ای گفت            کـبوتر وقت ترک لانه‌ای گفت
جنونِ عشق در دیوانه‌ای گفت            شـنـیدم شمع با پروانه‌ای گفت

بسوزی پا‌به‌پای من در این غم
چهـل شب مـانده تا ماه محـرم

سـرِ بــازار بـا قــدی خـمـیــده            عـصـای پـیــری بـابـا رسـیـده
خودش با شـانـه‌ای بیرق‌کشیده            برایم پـیـرهـن مـشـکی خریده

عجب رختی شود این رخت ماتم
چهـل شب مـانده تا ماه محـرم

از این دنـیـای پوچِ هیچ‌ مـقدار            ز دسـت روزگــارِ مــردم‌آزار
گـرفـتـارم
گـرفـتـارم گـرفـتـار            اجل دست از سرم بردار، بردار

به من مهلت بده ای مرگ، این دم
چهـل شب مـانده تا ماه محـرم

شـبـیه بـادهـا بـاشـیـم ای کاش            رهـاتـر از رها باشیم ای کاش
شـکـوهِ ربّـنـا بـاشـیـم ای کاش            مُحـرم کـربـلا بـاشـیم ای کاش

هـمـین امـشب بده اذن مرا هم
چهـل شب مـانده تا ماه محـرم

هـبـوط مـاه، چـشـمِ روشـن تو            چه بد بوده‌ست طرز کشتن تو
به
دست کـیست آن پیـراهن تو            دگـر وقـتـی نـمـانـده تـا تـن او

شـود در زیـر سُـمّ اسب درهم
چهـل شب مـانده تا ماه محـرم

نوشته چـکـمه رویِ بال بُردند            تـنـت را تـا تـهِ گـودال بـردنـد
تو
را با نیـزه‌ای از حال بردند            سرت را بین آن جنجال، بردند

بِگِـرید عـالـمـی پـای "مُـقَـرَّم"
چهـل شب مـانده تا ماه محـرم

چه می‌شد دورِ تو بلـوا نمی‌شد            بـرای غـارتت دعـوا نـمی‌شـد
رقـیّـه‌خـانـمـت تـنهـا نـمـی‌شـد            سنان پایش به خیمه وا نمی‌شد

کـنارِ زینب تو نـیـست مَـحـرَم
چهـل شب مـانده تا ماه محـرم

: امتیاز

سالگرد رحلت امام خمینی رحمة الله علیه و لزوم اطاعت از رهبری

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : پند و اندرز وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

ولایت است عـیار خـلوص ایمان‌ها            مسیـرِ وصلِ خـدا و کـمالِ انـسان‌ها

در امـتحـان ولایت به جـلـوه می‌آید            تفـاوتی‌ست میانِ زبـیر و سـلـمان‌ها


اگر مـطـیع عـلـیِ زمـان شـویم همه            فـریـب مان ندهد رویِ نیـزه قرآن‌ها

به سوی عزت ایران و انقلاب ماست            قـیام و جـنـبشِ طـوفـانی مسلـمان‌ها

قسم به نامِ خـمینی به کـوریِ دشمن            تمام منـطقه پُـر می‌شـود ز ایران‌ها

مـقـابـل نـفـسِ فـاطـمـیِ رهـبـرمـان            درآمـدنـد بـه زانـو تـمـام شیـطـان‌ها

به محضر ولیِ عصر عهد می‌بندیم            که تا هـمـیـشه بمـانـیم پـایِ پیمان‌ها

به صهیونیسم جهانی پیام ما این است            به سررسیده دگر عرصه‌هایِ جولان‌ها

هـزار سال گـذشته ز غـیبت موسی            به سامری نفـروشـیم نـورِ ایـمـان‌ها

به رهـبریِ عـلی و بـصـیرت مردم            شویم الگـویِ وحدت میانِ دوران‌ها

در آن دلی که اثرکرده لقمه‌هایِ حرام            دگر اثـر نـپـذیـرد ز نـورِ بـرهان‌ها

سلام بر شهـدائی که بی‌نشان رفـتند            سـلام بـر تـنِ افـتـاده در بـیـابـان‌هـا

خـدا کـند که مـطـیع ولی شویم همه            امـیـرِ لـشگـر سیـدعـلـی شـویم همه

: امتیاز

سالگرد رحلت امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : زکریا اخلاقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

تـیـره شـد آیـنـهٔ صـبـحِ درخـشان بی‌تو            تـار شد مـشـرق روحـانی ایـمـان بی‌تو

جـنگـل سبز قـیام از تو برافـراشته بود            مـی‌رود قـوّت زانـوی درخـتـان بـی‌تـو


ضجّه‌ها می‌زند از داغ جگرسوز فراق            در و دیـوار غـم‌آلـود جـمــاران بـی‌تـو

بـی‌جـمـال تـو دل آیــنــه و آب گـرفـت            آتـشـیـن شـد نـفـس بـاد پـریـشـان بی‌تو

پـاره شد رشتهٔ منـظـومهٔ نورانی شوق            گـشت آفـاق هـمه کـلـبـهٔ احـزان بـی‌تـو

من چه گویم که چه‌سان آینهٔ روز گرفت            رنگ دلگـیرتـرین شـام غـریـبان بی‌تو

کاش پیش از شب اندوه سفر می‌کردیم            تا نبـودیم در این باغ غـزل‌خوان بی‌تو

: امتیاز

سالگرد رحلت امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در کـنار اقـتـدارش کـارِ دشـمـن آه بود            نـور امـیـدی بـرای هر دلِ گـمـراه بود

خط و ربطش منتهی می‌شد به اخلاص و عمل            منـبرش عـالی‌ترین سنگر وَ پایگاه بود


کوخ های بی‌تجمّل را همیشه دوست داشت            از جـفـایِ سـاکـنـانِ کـاخ هـا آگــاه بـود

ظالمانی بی‌غـم و بی‌درد، با دنـیا رفیق            دوسـتـدارِ آرزوهـای کـم و کـوتـاه بـود

با غضب نـابـود کرد آثـارِ استکـبار را            سخت از تبعیض بیزار و عدالتخواه بود

در سلوکش زندگی تفـسیر می‌شد بندگی            عارفِ سیر إلی الحق بود؛ روح الله بود

انقلابش را به دست حضرت منجی سپرد            جمعه جمعه عاشق و چشم انتظارِ ماه بود

رفت و ایران شد پریشان حال‌! از تهران و قم            تا جماران از فراقش غرقِ اشک آه بود!

: امتیاز

سالگرد رحلت امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : زکریا اخلاقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

مثل شیـریـنی روحـانی یک رؤیـا بـود            سال‌هایی که در آن روح خدا با ما بود

یاد باد آن شکرین فـرصت ایام وصال            که به کـوتـاهی یک خـاطـرۀ زیـبا بود


وقت آئینه به تـسبیح جمالش خوش بود            حال پـروانه ز کـار نگـهـش شـیدا بود

کس ندانست که با او ز نهـان‌خانۀ اُنس            چه حکـایات لطیف و چه هدایت‌ها بود

عـارفی بود که در فـصل بلـند نـگهـش            بـاب نــورانـی بـرهـان تـمـاشـا وا بـود

هـمـۀ آیــنـه‌هـا را بـه تـشـهـّد واداشـت            نور اسماء و صفاتی که در او پیدا بود

هر چه از دامن خوش‌بوی کرامات افشاند            هـمه انـفـاس مـسیـحـایی روح‌افـزا بود

شرح اسرار سبک‌روحی او داشت نسیم            کاین‌چنین در چمن لاله و گل غوغا بود

پـرده از راز شـهـیـدان سحر بر گیرید            تا بـبـیـنـنـد که با او چه کـرامت‌ها بود

: امتیاز